بازدید امروز: 1264
بازدید دیروز: 321
کل بازدیدها: 2261182
اضطراب، به معنای ناآرامی است و به یک حالت عاطفی گفته میشود که مشخصه آن، احساس ناامنی است. این حالت، اغلب با دلهره و تشویش اشتباه میشود، لیکن وجه تمایز آن، فقدان تغییرات فیزیولوژیکی چون احساس خفگی، عرق کردن و ازدیاد ضربان نبض که از نشانههای مشخص دلهره به شمار میرود، میباشد.[1]انواع اضطراباضطراب مزمن: این اختلال، به صورت یک ناراحتی کم و بیش دائم در سطح روانی، جسمانی و یا ارتباطی آشکار میشود. در کودکانی که دارای این اختلال هستند، حالت مفرط و بازخوردهای دفاعی مشاهده میشود. این کودکان به آسانی از جا میجهند و تظاهرات بدنی متعددی مانند اختلالهای خواب و بهخصوص بیخوابی، بیاشتهایی، اختلالهای هضمی، تنفسی یا قلبی را از خود نشان داده و بهندرت از احساس اضطراب شکایت میکنند.اضطراب حاد: این اضطراب، چندین بار در روز و گاهوبیگاه بروز میکند. مدت آنها محدود و آغاز و پایانشان ناگهانی است. در اکثر مواقع، این واکنشها در برابر رویدادی ناگهانی یا موقعیتی خاص(مرگ یکی از خویشاوندان یا دوستان، تجربه جنسی و مشکلات تحصیلی) بروز میکند.[2]اضطراب واقعی: فروید، اضطرابی را که ناشی از خطر واقعی بیرونی است، "اضطراب واقعی" نامید. او معتقد بود که اضطراب عینی و واقعی، همان عکسالعمل واقعبینانه در مقابل خطرات ناشی از محیط است. اضطراب واقعی، ممکن است به عنوان ترس توصیف شود که این ترس، همان عکسالعمل تطبیقی است که در بیشتر موقعیتها، هوشیاری و توانایی فرد را در مقابل خطر افزایش میدهد.اضطراب کلی یا وجودی: یکی از انواع بسیار جالب اضطراب که شایسته مطالعه و درک میباشد، نوعی است که "سورن کییرکهگارد"، فیلسوف دانمارکی آن را توصیف کرده است. کییرکهگارد، اضطراب کلی را درباره شرایط زندگی خود طرح کرد که "اضطراب وجودی" نام گرفته است. اضطراب وجودی را میتوان در پرسشهایی از این قبیل یافت، که: «به کجا میروم؟» «که هستم؟» «میخواهم با زندگیام چه کار کنم؟».اضطراب روانرنجوری: اضطرابی است که فروید آن را زاده تعارضهای روانی یا هیجانی نامید.[3]اضطراب نخستین: در نظریه روانکاوی، به اضطراب مربوط به از دست دادن شیء مورد علاقه و جدایی که با رشد و پیدایش ایگو همزمان است، گفته میشود. در برخی از نظریهها، این اضطراب بعد از تولد شروع میشود و منشأ تمام اضطرابها است.اضطراب علامتی یا هشداردهنده: اضطرابی است که فروید آن را مربوط به پسیکونوروزها میداند. کودک در ضمن رشد یاد میگیرد که وقوع موقعیتهای تروماتیک[4] را پیشبینی نموده و نسبت به این احتمال پیشاپیش و قبل از اینکه موقعیت به شکل تروماتیک اضطراب درآید، به اضطراب واکنش نشان دهد.اضطراب بنیادی: اضطرابی است که خانم "کارن هورنای" برای احساس تنهایی و درماندگی در مقابل دنیای بالقوه خصومتآمیز بهکاربرده است.اضطراب عملکرد: این نوع اضطراب به انجام وظیفه مربوط بوده و بهویژه در ارتباط با کسانی که نگران عملکرد جنسی خوب خود هستند، بهکار میرود. چنین اضطرابی با احساس لذت تناقض دارد و به همین دلیل موجب ناتوانی شخص در عمل جنسی میگردد.اضطراب عضوی: اضطرابی است ناشی از یک اختلال عضوی معلوم که با درد جسمی همراه است. این اضطراب در حالت رویا با مکانیسمهای انکار، تغییر شکل و جابجایی، به حداقل میرسد.اضطراب خودکار: فروید، در ابتدا معتقد بود که اضطراب با تغییر شکل دادن لیبیدو(انرژی روانی) که به گونهای دیگر قابل تخلیه نیست، پدید میآید. ولی بعدها این عقیده را کنار گذاشت و اعتقاد پیدا کرد که هر زمان که روان، زیر بار محرکهایی که نه قابل تسلط و نه تخلیه هستند، درمیماند، اضطراب بهطور خودبهخودی ظاهر میشود. این اضطراب خودکار، ممکن است در مقابل محرکهای درونی و برونی ظاهر شود.اضطراب غریزی: اصطلاحی است که فروید، گاهی آن را به جای اضطراب نوروتیک بهکار برده است. اضطراب نوروتیک، اضطرابی است که به منبع نامعلومی مربوط میشود.اضطراب آشکار: اضطرابی است که شخص از آن آگاه است.اضطراب پارانویایی: یک اصطلاح روانکاوی برای اضطراب ناشی از ترس از حمله خصمانه دیگران است.اضطراب اخلاقی: در نظریه روانکاوی، اضطرابی است که از تهدیدهای سوپر ایگو(فرامن) ناشی میشود.[5]اضطراب واکنشی: ممکن است علائم این اضطراب، مستقیما به یک رویداد مشخص مثل: تجربه تهدید به اخراج شدن یا نگرانی درباره سلامتی مربوط باشند. در بیشتر این موارد، علائم اضطراب با گذشت زمان کاهش مییابند.اضطراب مدیران: اصطلاحی است که برای توصیف واکنش افراطی به اضطراب مزمن وضع شده است. علایم این اضطراب با علایم سایر اختلالات ناشی از اضطراب مشابه هستند با این تفاوت که تا وقتی که پاسخ به اضطراب چندان بارز نباشد، این علایم نادیده گرفته میشوند.اضطراب فراگیر یا منتشر: به نوعی احساس مبهم و گسترده اطلاق میشود که در آغاز ممکن است به اشیاء، رویدادها و موقعیتهای خاص مربوط نباشد. این اختلال، نه به محتوای فکری وابستگی داشته و نه به صورت علایم جانشین تظاهر میکند. این نوع اضطراب از خصوصیات نوروز[6] اضطراب است.[7]اضطراب پس از سانحه: ویژگیهای اصلی این اضطراب، بروز خاطرات عودکننده و مزاحم و یا کابوسهای تکرارشونده است که همراه بازآفرینیهای تجسمی واضح یا بدون چنین بازآفرینیهایی است.اضطراب اختگی: یک اصطلاح روانکاوی برای اضطراب ناشی از تهدید واقعی یا خیالی برای کنشهای جنسی فرد است. این اصطلاح به تهدیدهای سمبولیک مربوط است نه تهدید به آلت تناسلی فیزیکی.[8]اضطراب وحشتزدگی: فرد مبتلا به این اضطراب، حملههای ناگهانی وحشتزدگی را که به هیچ موضوعی ارتباط ندارد، تجربه میکند. بیمار ممکن است بگوید: «یک دفعه، بیدلیل احساس میکنم، دارم میمیرم».اضطراب هراس: در این نوع اضطراب، بیمار میداند که از چه میترسد، زیرا از یک مساله اختصاصی مانند: سگ، امتحان یا رانندگی در هراس است. اما این ترس، یا ظاهرا معنایی ندارد و یا شدت آن تناسبی با موضوع ندارد.اضطراب وسواس فکری – عملی: در این نوع اضطراب، شخص احساس میکند که مجبور است به یک رفتار بیمعنی و تکراری دست بزند یا یک فکر وسواسی و دائمی با ماهیتی ناخوشایند دارد.[9]
[1] . رزمآزما، هوشیار؛ فرهنگ روانشناسی، ص 39.[2] . دادستان، پریرخ؛ روانشناسی مرضی تحولی، تهران، سمت، 1386، چاپ هشتم، ص 64.[3] . برونو، فرانک؛ فرهنگ توصیفی روانشناسی، ترجمه فرزانه طاهری، تهران، طرح نو، 1373، چاپ اول، ص 42.[4] به موقعیتهایی گفته میشود که به اختلال استرس پس از سانحه میپردازد.[5] . پورافکاری، نصرتالله؛ فرهنگ جامع روانشناسی – روانپزشکی، تهران، فرهنگ معاصر، 1370، چاپ اول، ص 93 الی 95.[6] نوروز، یک اختلال غیرپیسکوتیک مزمن رجعتکننده است که بهطور عمده با اضطراب مشخص میشود.[7] . کنرلی، هلن؛ اختلالات اضطرابی، ترجمه سیروس مبینی، تهران، رشد، 1384، چاپ دوم، ص 38 الی 49.[8] . روزنهان، دیویدال؛ آسیبشناسی روانی، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران، ساوالان، 1386، چاپ هفتم، ص 352.[9] . ساپینگتون، اندورا؛ بهداشت روانی، ترجمه حمیدرضا حسینشاهی برواتی، تهران، روان، 1379، چاپ اول، ص 367.